و اما چرا، ساجیتاریوس ها و چرا در خرابات فیزیک....

ساخت وبلاگ

 

ترم اول که بودیم انقدر سر کلاسا می خندیدیم و خوش می گذشت که انگار نه انگار که سر کلاسیم.

البته نا گفته نمونه که استادام که انگار نه انگار که  ما سرکلاسیم .خلاصه که ترم اول از یاد رفتنی نیست...

حتا توی خوابگاهم که می اومدیم چشممون به کتابا که می افتاد انگار نه انگار که درسی هست.

کلا ترم اول انگار نه انگار که نه انگار...

منم توی کتابا همیشه دنبال یه چیز با حال می گشتم.البته کتابا رو که شبای امتحان چشمم به جمالشون روشن می شد...

توی هالیدیم صفحه ی (420 ) از یه ستاره ی با حال حرف زده که (این ستاره به دور یک جسم مرموز و نامرئی به نامساجیتاریوس دوران می کند که در مرکز کهکشان راه شیری قرار دارد...)

تا همین جاش رفتم و حسابی این ساجیتاریوس منو گرفت . اصلا انگار نه انگار که شب امتحانه و باز باید تا صبح بیدار موند و عادت نداری به شب بیداری و باید لیوان لیوان چایی بخوری و ...

رفتم توی این فکر که اینساجیتاریوس مرموز و نامرئی چی می تونه باشه؟ از همه با حال تر اون ستاره ست که داره دور یه جسم مرموز و نامرئی می چرخه .انگار که یه ستاره شده نگهبان ساجیتاریوس که همینطوری مرموز و نامرئی بمونه.بماند که در ادامه ی داستان به کجاها نرسیدم و امتحان انگار که نه انگار...

موقعی که داشتم واسه ارشد می خوندم باز چشمم خورد به ستاره ی نگهبان و ساجیتاریوس.ولی تا الانشم نرفتم دنبال اینکه ببینم آیا این جسم مرموز و نامرئی شناخته شده یا نه؟ راستش دلم اصلا نمی خواد بشناسنش . دوست دارم همیشه اون ستاره ی نگهبان دور همون ساجیتاریوس مرموز و نامرئی بچرخه . نه بچرخه نه بگرده. الهی سالیان سال دورش بگرده...

خلاصه اون شب و خاطره ش امروز باز زنده شد.آخ که یادش به خیر...

راستی (ساجیتاریوس ها ) به خاطر این که هنوز دنبال تموم چیزای نا مرئی و مرموزم. هم توی آسمون هم توی زمینش...

و اما در خرابات فیزیک...

امروز داشتم دنبال یه عنوان می گشتم،نمیدونم چرا شد  در خرابات فیزیک...

ولی شد و الانم راضیم...

 

در خرابات فیزیک...
ما را در سایت در خرابات فیزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sagittariushao بازدید : 277 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 13:22